مروری بر خاطرات غم‌انگیز یک زن تنها در شهر ووهان چین

شهر ووهان محل پیدا شدن ویروس عجیبی و خطرناکی است که کل دنیا را ترسانده است. گیو جینگ ساکن شهر ووهان چین، یک مددکار اجتماعی ۲۹ ساله است که تنها زندگی می‌کند. خاطرات وی طی هفته‌ای که گذشت از وخامت اوضاع در این شهر خبر می‌دهد.

در یکی از مطالب قبلی به طور مفصل به بررسی ویروس کرونا پرداختیم. شهر ووهان محل پیدایش این بیماری، از روز 23 ژانویه سال 2020 (3 بهمن 1398) هیچ ارتباطی با دیگر نقاط دنیا نداشته و همه ارتباطات بیرونی آن قطع شده است. هدف از این کار، جلوگیری از گسترش بیماری و کنترل آن محسوب می‌شود. ووهان تقریبا شبیه به چیزی شده که در تعاریف از شهر ارواح می‌شنویم شده است؛ وسایل نقلیه در خیابان‌ها ترددی نداشته و اغلب مغازه‌ها، فروشگاه‌ها و شرکت‌ها به حالت کاملا تعطیل درآمده‌اند. به مردم توصیه شده تا جای ممکن در منزل بمانند.

گیو جینگ یکی از ساکنان شهر بلازده چین بوده و یک مددکار اجتماعی ۲۹ ساله است. وی تنها زندگی کرده و اخیرا یادداشت‌های روزانه خود را برای خبرگزاری آمریکایی BBC ارسال می‌کند. مروری بر خاطرات این زن ساکن شهر ووهان نشان می‌دهد در این قسمت از دنیا چه می‌گذرد. در ادامه، مطالب را از زبان این خانم ساکن شهر نام برده بیان می‌کنیم.

پنجشنبه 23 ژانویه (3 بهمن) - قطع ارتباط شهر ووهان با دیگر نقاط

بعد از این که از خواب بیدار شدم، خبر قطع ارتباط شهرم با بیرون به گوشم رسید. مات و مبهوت بودم، نمی‌دانستم باید چه کاری انجام بدهم. اصلا نمی‌دانستم این خبر به چه معنی است و چه اتفاقاتی در پی آن خواهد افتاد. این وضعیت قطع ارتباط قرار است چقدر به طول بینجامد و من چطور باید خود را با شرایط جدید وفق بدهم؟

در شبکه‌های اجتماعی اظهارات تندی درباره تصمیم اتخاذ شده به منظور قطع کردن ارتباط شهر ووهان با بیرون آن شنیده می‌شود. متاسفانه تعدادی از بیماران بعد از تشخیص داده شدن ابتلای آن‌ها به ویروس کرونا هنوز بستری نشده‌اند، چرا که به اندازه کافی تخت خواب وجود ندارد. در سطح شهر همه بدون استثنا همراه با ماسکی روی صورت تردد می‌کنند. بر اساس گفته‌های اطرافیان بهتر است مواد غذایی را در منزل ذخیره کنیم. دیگر در هیچ مغازه‌ای، مواد غذایی همچون برنج و نودل پیدا نمی‌شود.

زنی تنها در شهر ووهان چین

حین خرید با فردی مواجه شدم که در حال خرید نمک بود. وقتی فرد دیگری از او درباره دلیل خرید کردن به صورت عمده سوال پرسید، وی در جواب گفت در صورتی که تعطیلی و وضعیت کنونی شهر ووهان یک سال به طول بینجامد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

وقتی به داروخانه رسیدم، متوجه شدم تعداد مشتری کمی را می‌پذیرد. ماسک و ضدعفونی‌کننده الکلی دیگر در آن‌ها یافت نمی‌شود. در همین حال نگاهی به اطراف کرده و خیابان‌ها و عابران را تماشا کردم. تعداد عابران پیاده و خودروهای عبوری در خیابان‌ها به شدت در حال کاهش است و شهر به طور کاملا ناگهانی در وضعیت تعطیلی قرار گرفته است.


جمعه 24 ژانویه (4 بهمن) - شب عید متفاوت

سکوت ترسناکی بر شهر حکمفرما است، گویا کل دنیا در سکوتی عمیق فرو رفته است. من تنها زندگی می‌کنم. سر و صدایی که از راهروی ساختمان به خاطر تردد اطرافیان شنیده می‌شود، تنها راه پی بردن به وجود افرادی زنده در کنارم است. شهر تعطیل شده و اکنون زمان زیادی برای تفکر دارم؛ باید فکر کنم که چطور زنده بمانم. متاسفانه ارتباط زیادی با بقیه نداشته و منابع زیادی نیز در اختیار ندارم تا بلکه در پی بردن به چاره کار، من را کمک کند.

همانند دیگر مردم شهر ووهان یکی از اصلی‌ترین اهداف کنونی‌ام در زندگی، جلوگیری از ابتلا به کرونا است. ورزش کردن و افزایش قدرت بدنی روش بسیار خوبی به نظر می‌رسد، پس باید دست به کار شوم. از طرفی ورزش کردن نیازمند داشتن تغذیه مهم است. حتی بدون فعالیت بدنی نیز بدون خوراک قادر به زنده ماندن نخواهیم بود، پس مهمتر از ورزش کردن برای من، اطمینان از داشتن ذخیره کافی مواد غذایی است.

زنی تنها در شهر ووهان چین

دولت درباره این موضوع که تعطیلی شهر تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، سخنی به میان نیاورده است. همچنین وضعیت کار بسیاری از افراد هنوز مشخص نیست. بر اساس شنیده‌هایم از بقیه مردم حین تردد در اجتماعات شهر ووهان وضعیت ممکن است تا سه ماه آینده همینطور ادامه پیدا کند. در پایین ساختمان محل زندگی من یک داروخانه و سوپرمارکت وجود دارد، اما امروز هر دو بسته هستند. پی بردن به سرویس‌دهی برخی رستوران‌ها که همچنان به منازل غذا تحویل می‌دهند، سبب اطمینان خاطرم شد که شهر هنوز نمرده است.

نودل شدیدا کمیاب شده و تقریبا در هیچ فروشگاهی پیدا نمی‌شود،‌ اما با سر کشیدن به فروشگاه‌های مختلف برنج را همچنان می‌توان خریداری کرد. امروز برای تهیه مواد غذایی مورد نیازم به بازارچه‌ای در سطح شهر رفته و کرفس، ساقه سیر و تخم مرغ خریداری کردم. بعد از رسیدن به خانه، در اولین قدم لباس‌هایم را شسته و سپس دوش گرفتم. رعایت بهداشتی فردی همواره دارای اهمیت زیادی است، اما در وضعیت کنونی، اهمیت آن چند برابر شده است. با توجه به توصیه‌هایی که پزشکان برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا می‌کنند، به طور متوسط در روز نزدیک به 20 الی 30 مرتبه دست‌هایم را می‌شویم.

من فردی تنها هستم و به این نوع زندگی عادت دارم، اما تصور این که فردی مسن و سالخورده یا مخصوصا فردی معلول چطور می‌تواند به تنهایی زندگی کند، آزارم می‌دهد. من برای دور شدن از تنهایی به بیرون از منزل رفته و در ادامه ارتباط با دنیا را احساس می‌کنم، اما برای افراد پیر و معلولان چنین کاری به راحتی میسر نیست.

در زمان خوردن شام، با دیگر دوستانم تماس تصویری برقرار کردم. متاسفانه در کشور چین، اکنون همه صحبت‌ها به ویروس کرونا ختم می‌شود. تعدادی از آن‌ها که اخیرا به شهرهای نزدیک به ووهان رفته بودند، تصمیم دارند فعلا به خانه برنگردند. یکی از دوستان در زمان مکالمه گروهی سرفه‌ای کوچک کرد. یکی دیگر از اعضای این جمع مجازی به شوخی به آن دوستمان گفت هر چه سریعتر تماس را قطع کند (تا از آلوده کردن دیگران جلوگیری شود).

مکالمه دست جمعی ما نزدیک به سه ساعت طول کشید. بعد از آن به خاطر ارتباط با بقیه احساس کردم قادر به خوابیدن با افکار مثبت خواهم بود. اما به محض بسته شدن چشمانم، اتفاقات چند روز اخیر همه ذهنم را پر کرد. ناگهان بغضم ترکید و گریه کردم. همه وجودم را احساس بیچارگی، عصبانیت و ناراحتی گرفته است. در همین زمان به مرگ فکر کردم. دوست ندارم بمیرم.


شنبه 25 ژانویه (5 بهمن) - سال نوی چینی مبارک

امروز سال نوی چینی‌ها است، اما وضعیت با همیشه و سال‌های قبل تفاوت دارد. برای من چنین رویدادهایی همیشه بی‌معنی بوده و هرگز علاقه‌ای به گرفتن جشن نداشته‌ام. با توجه به وضعیت کنونی، سال نو از همیشه برایم بی‌معنی‌تر به نظر می‌رسد. ابتدای صبح روز شنبه، بعد از یک عطسه، کمی خون دیدم و به همین دلیل ترس وجودم را پر کرد. ولی نه، من تب ندارم و اشتهایم برای خوردن غذا خوب است، به همین دلیل با وجود دو به شک بودن برای بیرون رفتن از خانه یا ماندن در آن، دل را به دریا زده و به بیرون رفتم.

با وجود اصرار مردم به بی‌فایده بودن استفاده از ماسک، دو ماسک روی هم (برای محافظت بیشتر) روی صورتم گذاشتم. شهر همچنان بسیار ساکت است. در مسیر به یک گلفروشی رسیدم. تعدادی گل داوودی جلوی مغازه گذاشته شده بود. از این گل در کشور چین در مراسم ختم استفاده می‌شود. اما آیا دلیل خاصی برای چنین کاری وجود داشت؟ شاید این چینش همیشگی ویترین این گل فروشی بوده و امروز من بدبینانه به موضوع نگاه می‌کنم.

زنی تنها در شهر ووهان چین

در یک سوپرمارکت، با قفسه خالی سبزیجات رو به رو شدم. طبق انتظار هیچ نودلی برای خرید پیدا نمی‌شود. در اینجا تعداد کمی در حد دو الی سه نفر در صف خرید ایستاده بودند. حسی درونی من را به خرید بیشتر و تلنبار کردن اجناس ترغیب می‌کند. با وجود داشتن هفت کیلو برنج در منزل مجددا دو کیلو و نیم دیگر از آن خریداری کردم. قبل از این مواد غذایی دیگری نظیر سیب زمینی، سوسیس، لوبیا قرمز، لوبیا سبز، ارزن و تخم مرغ نمک زده نیز تهیه کرده‌ام. البته من تخم مرغ نمک زده اصلا دوست ندارم. اگر وضعیت تعطیلی شهر زودتر تمام شود، آن‌ها را به دوستانم خواهم داد.

در حال حاضر به اندازه مصرف یک ماه، غذا در منزل دارم. در حالت عادی چنین نوع خرید و انباشته کردن احمقانه است، اما آیا در شرایط کنونی شهر ووهان همچنان می‌توانم خود را به خاطر این رفتار سرزش کنم؟ در ادامه قدم زدن به کنار رودخانه رسیدم. در سر راه دو مغازه خوراکی فروشی دیگر دیدم. تعدادی فرد همراه با سگ خود در حال تردد بودند. هرگز سابقه نداشته در خیابانی که اکنون درونش قرار دارم، مشغول قدم زدن شده باشم. حس می‌کنم دنیای من کمی وسیع‌تر شده است.


یکشنبه 26 ژانویه (6 بهمن) - صدای مردم شهر ووهان

این تنها شهر ووهان نیست که دولت دور آن حصار کشیده است. صدای مردم نیز به چنین وضعیتی دچار شده است. به خاطر قوانین سفت و سخت سانسور قادر نیستم در شبکه‌های اجتماعی، درباره اولین روز اعمال محدودیت‌ها چیزی بنویسم. سانسور محتویات شبکه‌های اجتماعی مدت‌ها است خیلی سفت و سخت در چین دنبال می‌شود، اما به نظر اکنون وضعیت بدتر شده و حساسیت روی محتواها بیشتر شده است.

با در نظر گرفتن وضعیت کنونی که شهر ووهان به خاطر گسترش ویروس کرونا، پیش گرفتن زندگی عادی و نرمال کار دشواری است. امروز صبح مدتی را به ورزش کردن گذراندم، اما حین آن اصلا تمرکز نداشتم؛ ذهنم به شدت مشغول بود. تصمیم گرفتم امروز هم برای قدم زدن به بیرون از خانه بروم، اما این مرتبه کار متفاوتی انجام دادم. در زمان قدم زدن، شروع به شمردن مردم کردم. تا پانصد متر آن طرف‌تر از خانه خود، فقط هشت نفر را دیدم.

با وجود توصیه برای ماندن در خانه، دوست ندارم زود به منزل برگردم. تازه دو ماه است که به شهر ووهان آمده و در اینجا سکونت پیدا کرده‌ام. به همین دلیل به خوبی با شهر آشنا نبوده و دوستان زیادی در آن ندارم. امروز حین پیاده‌روی همینطور دیوانه‌وار به شمردن مردم ادامه دادم. حدود 100 نفر را دیدم. نزدیک به ساعت 20، تعداد زیادی از مردم سرشان را از پنجره بیرون آورده و شعاری مبنی بر «برو، ووهان!» سر دادند. این شعاردهی به مردم حس قدرت داده و به آن‌ها کمک می‌کند در وضعیت کنونی دوام بیاورند.


سه شنبه 28 ژانویه (8 بهمن) - سرانجام نور پدیدار شد

متاسفانه حس ترس بین ساکنان شهر ووهان جدایی انداخته است. در تعداد زیادی از شهرهای سراسر چین مردم به صورت اجباری باید ماسک روی صورت داشته باشند. به ظاهر این کار به منظور جلوگیری از همه‌گیر شدن ذات‌الریه صورت می‌گیرد، اما در عمل، به سواستفاده از قدرت منجر خواهد شد.

تعدادی از مردمی که ماسک روی صورت نداشتند، از وسایل نقلیه عمومی به بیرون پرتاب کردند. با وجود این همه اصرار و تاکید دلیل عدم توجه این دسته افراد مشخص نیست! ممکن است ماسک در داروخانه پیدا نکرده یا به هر دلیل هشدارهای دولت را نشنیده‌ باشند. در هر صورت این مردم نیز حق تردد در خیابان‌ها را داشته و نباید در خانه حبس شوند.

ویدیوهایی ترسناک در اینترنت مشاهده کردم. منزل برخی از افرادی که خود را درون خانه قرنطینه کرده بودند، توسط بقیه مهر و موم شده بود. اکنون دیگر این افراد زندانی منازلشان هستند. تعدادی از افراد ساکن دیگر شهرهای استان هوبی، استاد در بر دارنده شهر ووهان از خانه‌های خود رانده شده و جایی برای ماندن ندارند. البته حس همدلی هنوز نمرده است. افرادی زیادی برای مردم این استان سرپناه درست کرده‌اند.

روش‌های زیادی می‌توان برای دولت به منظور ترغیب مردم در ماندن داخل منازل خود پیدا کرد. دولت باید از قرارگیری ماسک در اختیار همه اطمینان پیدا کرده و حتی با روی آوردن به روش‌هایی همچون پرداخت پول، آن‌ها را در خانه نگه دارد! بعد از چند روز ابری بودن هوا، امروز سه شنبه 28 ژانویه سرانجام سر و کله نور آفتاب پیدا شد. در مجتمع مسکونی خود افرادی را دیدم که مشغول اندازه‌گیری دمای بدن افرادی ساکن در خارج از این مجتمع بودند.

در شرایط کنونی شهر ووهان جلب اعتماد بقیه و برقراری ارتباط با دیگران دشوار شده است. جو سنگینی بر شهر حکمفرما است. طی این چند روز، با وجود تمایلم برای قدم زدن در شهر، به نظر می‌رسد این کار بدون ارتباط داشتن با سایر مردم، بی‌معنی است. خوشبختانه نگرانی‌ام درباره زنده ماندن کمتر شده است.

مشارکت اجتماعی اصلی فراموش نشدنی است و باید از آن به عنوان یک نیاز اساسی نام برد. هر فرد باید نقشی در جامعه برای خود پیدا کرده و هدفی مهم و ترغیب‌کننده در زندگیش داشته باشد. این موضوع درباره من نیز صدق می‌کند. اگرچه شهر ووهان خاموش شده، اما من نیز باید نقش خودم را در اینجا پیدا کنم.


برچسب ها :

*مروری بر خاطرات غم‌انگیز یک زن تنها در شهر ووهان چین را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید :

100 نفر به این صفحه امتیاز داده اند
۵ / 3.60
دیدگاه ها
    م ز س ر
    4 سال پیش
    0 تشکر
    " عالی "
    مفید بود ؟ تشکر

    *وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت کنید یا و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید

    شما
    همین حالا
    ""

مطالب مرتبط

در حال یافتن .....

-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
-----------------------
مقصد
شرکت هواپیمایی
تاریخ شروع تور
مدت اقامت
ورود با رمز ثابت
نام کاربری / شماره همراه / ایمیل
رمز عبور
ورود
رمز عبور را فراموش کرده اید؟

پیگیری رزرو تور

جستجو